loading...
♥●•.ـܓ✿L__O__V___Eܓ✿ ♥●•٠

♥●•.ـܓ✿ܓ✿ ♥●•٠ بازدید : 122 دوشنبه 29 آبان 1391 نظرات (0)

 

سلام دوستان

شما میتوانید با عضویت در وبلاگ ما مطالب مورد علاقه ی خود را در معرض دید دوستان خود قرار هید.

فقط کافی است به عضویت وبلاگ ما

در آیید تا برای دوستان خود مطالب و عکس های خود را به نمایش بگذارید.

♥●•.ـܓ✿ܓ✿ ♥●•٠ بازدید : 110 پنجشنبه 02 آذر 1391 نظرات (0)


باید تورو پیدا کنم شاید هنوز هم دیر نیست

تو ساده دل کندی  ولی تقدیر بی تقصیر نیست

با اینکه بی تاب منی بازم منو خط میزنی

باید تورو پیدا کنم تو با خودت هم دشمنی

کی با یه جمله مثل من میتونه آرومت کنه

اون لحظه های آخر از رفتن پشیمونت کنه

دل گیرم از این شهر سرد این کوچه های بی عبور

وقتی به من فکر میکنی حس میکنم از راه دور

آخر یه شب این گریه ها سوی چشامو میبره

عطرت داره از پیرهنی که جا گذاشتی میپره

باید تو رو پیدا کنم هر روز تنها تر نشی

راضی به با من بودنت حتی از این کمتر نشی

پیدات کنم حتی اگه پروازمو پرپر کنی

محکم بگیرم دستتو احساسمو باور کنی

پیدات کنم حتی اگه پروازمو پرپر کنی

محکم بگیرم دستتو احساسمو باور کنی

باید تورو پیدا کنم شاید هنوز هم دیر نیست

تو ساده دل کندی  ولی تقدیر بی تقصیر نیست

باید تو رو پیدا کنم هر روز تنها تر نشی

راضی به با من بودنت حتی از این کمتر نشی

♥●•.ـܓ✿ܓ✿ ♥●•٠ بازدید : 101 پنجشنبه 02 آذر 1391 نظرات (0)



یادمان باشد، فردا ،حتما، ناز گل را بکشیم...

حق به شب بو بدهیم...
و نخندیم دیگر، به ترکهای دل هر گلدان...!!
و به انگشت، نخی خواهیم بست تا فراموش نگردد فردا...! زندگی شیرین است!
زندگی باید کرد... ولی نه به هر قیمت
و بدانم که شبی خواهم رفت .... !!!
و شبی هست که نباشد، پس از آن فردایی ...

♥●•.ـܓ✿ܓ✿ ♥●•٠ بازدید : 96 پنجشنبه 02 آذر 1391 نظرات (0)

زندگی به من آموخت چگونه اشک بریزم اما اشک به من نیاموخت چگونه زندگی کنم


 

در یک زندگی , در یک بودن زندگی را به دست مرگ بخشیده ام آه در دلم به سکوت نشسته


 

وفریادم زیر شلاق سایه ها شکسته کویر بی تاب تنم در تمنای دستان تو میسوزد با من بمان


 

حتی به اندازه یک لحظه

 رسیـــدی به سادگـــــــی رو رویاهام یه خــطّ قرمــز کشیدی اگر چه یادت نمیـــــــاد امّا می خوام دعــــات کنم بر نمی گـردی ولی

من

بازم می خــوام صدات کنم

 اگر نمئ توانیم آن چیزی راکه دوست داریم به دست آوریم پس بیایید آن چیزی راکه به دست

می آوریم دوست بداریم

 

این دفعه اگه داشت بارون میومد از زیرش فرار نکن برو زیر بارون ببین چنتا از دونه های بارون رو


 

میتونی بگیری اندازه قطره های بارونی که تونستی بگیری دوستم داری اندازه قطراتی که نتونستی

 


 

بگیری


 

دوست دارم

 

تا به کی باید رفت از دیاری به دیاری دگر نتوانم ,نتوانم جستن هر زمان عشقی و دیاری دگر کاش ما, آن دو

پرستو بودیم که همه عمرسفر می کردیم از بهاری به بهاری دگر


 

اگر باران بودم ،آنقدر می باریدم تا غبار غم از دلت بردارم اگر اشک بودم ، مثل باران بهاری به پایت

 

می گریستم

 

اگر گل بودم شاخه ایی از وجودم را تقدیم وجود عزیزت میکردم اگر عشق بودم ،‌آهنگ دوست

 


 

داشتن را


 

برایت می نواختم


 

ولی افسوس که


 

نه بارانم ،‌نه اشک ،‌نه گل و نه عشق اما هر چه هستم

 

 

 

دوستت دارم

 

 

 

اگر دبیر ریاضی بودم ثابت میکردم که چگونه شعاع نگاهت از مرکز قلبم می گذرد


 

اگر دبیر شیمی بودم نام تو را در قلبم پخش می کردم تا محلول با محبت شود

اگر دبیر دینی بودم می دانستم که بعد از خدا تو را می پرستم


 

 اگر دبیر جغرافی بودم می دانستم که خوش آب و هوا ترین منطقه آغوش گرم تو است و اگر دبیر

 


 

زبان بودم


 

با زبان بی زبانی می گفتم

 


 


 

عاشقتم

 

 

دلم برای تنهایی میسوزد چرا هیچکس او را دوست ندارد مگر او چه گناهی کرده که تنها شده

 

جرم تنهایی چیست که هیچکس او را نمیخواهد دیشب تنهایی از اتاقم گذشت دنبالش دویدم ولی

 

او رفته بود.تنهای تنها نیمه شب او را مرده کنار حوض خانه پیدا کردم از گریه چشمانش قرمز

 

بود برایش گریستم آخر او از تنهایی مرده بود تنهایی مردو من تنها تر شدم....



عشق را دوست دارم ولی نه در قفس بوس را دوست دارم نه در هوس

 

تو را دوست دارم تا آخرین نفس

 

می نویسم با دستی لرزان و قلبی شکسته با چشمی گریان می نویسم از شور عشق از تو

 


 


 

تا کهباور کنی دیوانه وار دوستت دارم

 

در خواب ناز بودم شبی

 

 دیدیم کسی در می زند

 

در را گشودم روی او

 

دیدم غم است در میزند

 

 ای دوستان بی وفا

 

 از غم بیاموزید وفا

 

 غم با آن همه بیگانگی

 

 

 هر شب به من سر می زند

 

 

من همون تک درخت خشکیده توی  کویر داغ تنهایی ام که همه بردنم ازیاد

گاهی گم  کرده راهی از کنارم میگذشت تکیه بر ساقه خشکیده ام می دادو با خنجری در

دستانش ساقه ام را نوازش میکرد ولی چه زود از من خسته میشدو می رمید

اه گرمای کویر تنهایی ریشه ام را خشکانده

شاید رهگذر دیگری در شب ساقه ام را به آتش زند

ولی اگر سوزاندن ساقه ام خاطر تنهای او را پر کند

پس به او می گویم بسوزانم چرا که زخم خنجر دیرینه بر ساقه دارم

خشکیده ام تنها و بی پناهم

بسوزان و جودم را خاکستر کن .......

بسوزان که بدادم رسیده ای

سوختم سوختم ای قوم رهایم نکنید

سر به صحرا زدم از ننگ سر عاقل خویش

ـــــــــــــــــــــــــ

دفتر عشـــق که بسته شـد

 

دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــدم

 

خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون

 

به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم

 

اونیکه عاشـق شده بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود

 

بد جوری تو کارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

 

برای فاتحه بهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت

 

حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

 

تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو

 

بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم

 

غــرور لعنتی میگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت

 

بازی عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم

 

از تــــو گــــله نمیکنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

 

از دســـت قــــلبم شاکیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

 

چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم

 

چــــــــراغ ره تـاریکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم

 

دوسـت ندارم چشمای مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

 

فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه

 

چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو

 

آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه

 

دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه

 

بزن تیر خــــــــــــــــــلاص رو

 

ازاون که عاشقــــت بود

 

بشنواین التماس رو

♥●•.ـܓ✿ܓ✿ ♥●•٠ بازدید : 93 پنجشنبه 02 آذر 1391 نظرات (1)

به من نخند یه روز دلت دل به کسی میبنده اون روز میبینی عاشقی گریه داره نه خنده!!


 

منهم یه روز میخندیدم به اشک سرد عاشق باور نمیکرد دل من ناله و درد عاشق...!!!

♥●•.ـܓ✿ܓ✿ ♥●•٠ بازدید : 90 چهارشنبه 01 آذر 1391 نظرات (2)
مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
فقط بهترین دوستم ببینه تقدیم به اون
♥●•.ـܓ✿ܓ✿ ♥●•٠ بازدید : 90 سه شنبه 30 آبان 1391 نظرات (0)

بی خودی یه عمر واسه داشتن تو جنگیدم

کاشکی زودتر معنی سکوت رو می فهمیدم

واسه تو هرکاری کردم، اما نشناختمت

باید اقرار کنم به خودت باختمت

امروز که میگی عشقت بازی بود

هر چی که بوده صحنه سازی بود

بیخودی چشم به چشم تو دوختم

تو این خونه مهره ی سوختم

فکر نکردی به من و احساسم

تو می دونستی من چه حساسم

بدون حرکت بازی رو بردی

نمی دونی چی سرم اوردی

تو سکوت کردی ....

این واسه باختن بس بود

انگاری بازنده از قبل مشخص بود

به خودت باختمت

از خودم جا موندم

آرزو ها داشتم، اما تنها موندم

تو سکوت کردیو این واسه باختن بس بود

♥●•.ـܓ✿ܓ✿ ♥●•٠ بازدید : 132 سه شنبه 30 آبان 1391 نظرات (0)
تـــــو خَلوَتــِـــــــ کوچـــــه، گرفتـــَـــنِ دستاتـــــ♥ـــــ،چـــِـه لذتــــــــی داره...

+
شبــــــــ ،
پر از خستگی
منـــــــــ ،
پر از ابـــــــر بودم
شب
به پایان...
من
به بارانــــــ
مگر
می رسیدم...؟لعنتی پر شده ام  از بغض!
+
یکی از فانتزیام اینه :

مثلا مخابرات یه روز صبح بت اس ام اس میداد ،
مشترک محترم و عزیز ما ، شما قبلا در طول روز فولان شماره رو دویست بار میگرفتی..
اس ام اس که حرفش رو نزن ، اینقدر زیاد بود که ما حساب کتابش از دستمون در میرفت..
حتی بعضی اوقات اس ام اس هاتون اینقدر خوشگل بود که برا خودمون سیوش میکردیم
حتی یه شب ، ( زمستون بود فکر کنم ) ، اینقدر حرفای خشگل خشگل میزدین و ما هم هی گوش میدادیم که پای تلیفون خوابمون برد ، ی
ادمون رفت بقیه پول تلفن شما رو حساب کتاب کنیم..
...حالا مشترک محترم و عزیز ، چی شده که این همه سال خبری ازت نیست ؟
چیزی شده ؟ چرا اون شمارهه رو دیگه نمیگیری ؟ یه اس ام اس خالی هم حتی نمیدی !
توروقرعان بهمون بگو ، منِ مخابرات اون دوره رو باهاتون زندگی کردم ، حقمه که بدونم.......
منم اس ام اس بدم بگم : بیخیال رفیق ، این نیز بگذرد .
♥●•.ـܓ✿ܓ✿ ♥●•٠ بازدید : 181 سه شنبه 30 آبان 1391 نظرات (0)

اینجـــا بـﮧ مـَرز بـے تـَفـاوُتـے هـا رسیـבه ام

בلـَــم را בيگــر هیـــچ نمـے لرزانــב!!

בر مـَـטּ دلهـُــره….

בر مـَـטּ تـــرس….

בر مـَـטּ "احســآس مُــرבه است" !!

ایـטּ روزهـآ بــے خـیـآل خیـالـَم شـُבه ام

مـُنتظرَم בنــیـا تـَمـام شـَوב...!!

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

♥●•.ـܓ✿ܓ✿ ♥●•٠ بازدید : 332 دوشنبه 29 آبان 1391 نظرات (0)


حتی در آسمان تیره و ابری هم
می توان ستاره پیدا کرد
حتی از دریای خروشان و طوفانی هم
می شود ماهی گرفت

اگر آب نیست و آفتاب بی رمق است
میتوان حتی گل و درخت را در حافظه کاشت!
و برگ و بارشان را به تماشا گذاشت...

تنها باید به چشمهایمان بیاموزیم
که زیباییها را جستجو کنند ...

به گوشهایمان یاد بدهیم
که زمزمه های مهربانی را بشنوند...

به قلبهایمان هشدار دهیم
که جز برای محبت و عشق نتپند...

♥●•.ـܓ✿ܓ✿ ♥●•٠ بازدید : 79 دوشنبه 29 آبان 1391 نظرات (0)

 

رويا را دوباره بايد ساخت . تا كه يك روز به حقيقت پيوندد .

در خواب بايد فهميد طعم زندگي را . شروع كن زندگي را با يك رويايي ناب

عشق را بايد از انتهاي جاده كه هنوز هم چشم قادر به ديدن آن نيست درك كرد .

معنايش را بايد چشيد از ديگري پرسيدن كاري بس عبث و بيهوده است .

راز عشق را بر ديگري افشا مكن تا كه خود پا به بيراهه نهد و عشق را فهمد

روياي خود را باز از نو آفريدم و شروع به گشت در فراسو براي بدست

آوردن راز عشق نمودم تا كه معنايش را درك كنم و رويايم را به

حقيقت پيوندم .

باز همه چيز از يادم رفت و دوباره از خواب پريدم

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 17
  • بازدید ماه : 17
  • بازدید سال : 777
  • بازدید کلی : 5,286